خواندن اتوبیوگرافی برای همه جذاب است. حتی اگر هیچ نکته و اتفاق خاصی هم در آن وجود نداشته باشد، دستکم خوبیاش این است که به قلم خود نویسنده و شاعر است و میتوانیم مطمئن شویم که حرفی خلافِ نظر او در کتاب آورده نشده. در اینجا میخواهیم کتاب «با عشقی بزرگ» اثر آلبا دسس پدس را معرفی کنیم.

کتاب «با عشقی بزرگ» نوشته آلبا دسس پدس (Alba Decespedes) یک اتوبیوگرافی است که البته به خاطر مرگ نویسنده ناتمام میماند و به همان شکل نیمهتمام چاپ میشود. شیوه روایت و لحن آن بسیار ساده و صمیمی است و چون زندگینامه به دست خود نویسنده نوشته شده، مخاطب به راحتی با آن ارتباط برقرار میکند.
آلبا در بیشتر بخشهای این کتاب به مادرش و جنونی که او در پیری و پس از مرگ همسرش (پدر آلبا) به آن مبتلا میشود میپردازد. آلبا متولد شهر رم است، ولی عاشق وطنش (کوبا) است و این عشق به کشورش را در سرتاسر کتاب میبینیم. در جایی از کتاب خطاب به مستخدمشان -بنینی- میگوید: «بنی، هر کسی میتواند از اموال خود دفاع کند، طلا و جواهر، ولی دفاع از عشق کار بسیار مشکلی است.»
آلبا دسس پدس
آلبا دسس پدس، در شهر رم ایتالیا از پدری کوبایی و مادری ایتالیایی به دنیا آمد. پدر آلبا سفیر کشور کوبا بود که بعدها اولین رئیس جمهور کوبا شد. آلبا با اینکه با یک سرهنگ ایتالیایی ازدواج کرد و حتی به تابعیت کشور ایتالیا درآمد، اما همیشه عشق به کوبا را در دلش داشت؛ چیزی که در این کتاب به وضوح میبینیم.
میشود گفت اولین قدمهای او برای تبدیل شدن به یک نویسنده حرفهای، در سال ۱۹۳۰ برداشته شد؛ جایی که به عنوان روزنامهنگار کارش را شروع کرد. فعالیتهای ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال ۱۹۳۵ اولین رمان خودش را به نام «L’Anima Degli Altri» نوشت و منتشر کرد.
فعالیتهای اجتماعی آلبا دسس پدس
او به خاطر دغدغهای که داشت، فعالیتهایی علیه فاشیسم در ایتالیا انجام داد که البته این کارش هم بینتیجه نماند و در همان سالی که کتابش به چاپ رسید، زندانی شد. و در ادامه هم به دو کتاب دیگرش به نامهای «هیچکس به گذشته برنمیگردد» (۱۹۳۸) و «فرار» (۱۹۴۰) اجازه چاپ ندادند. او که دست از فعالیت برنمیداشت، به دلیل همکاری با Radio Partigiana یک بار دیگر هم در سال ۱۹۴۳ راهی زندان شد. دسسپدس پس از جنگ به فرانسه رفت و تا پایان عمرش در آنجا زندگی کرد.

کتابهای آلبا دسس پدس، نماینده زنان قرن بیستم ایتالیا است. فضا و حال و هوایی که سالهای جنگ جهانی دوم و همینطور اوضاع پس از پایان جنگ، که تقابل پیدا و پنهان فضای ناهماهنگ زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی و چالش زنان با محیط اطرافشان را نشان میدهد.
در انتهای این کتاب دو شعر از آلبا دسس پدس (از مجموعهی «نغمههای دختران بهاری») به همراه سالشمار زندگیاش و همچنین عکسهایی از او در دوران مختلف زندگیاش، از جمله عکس او در لباس عروسی، و همچنین دستنوشتهها و جلد کتابهایش هم منتشر شده است.
بخشی از کتاب «با عشقی بزرگ»:
از حیاط خلوت خانهمان، باغ ویلای همسایه را میدیدیم که مال خانم امیلیا رامیرس بود. خانهای هم که ما در آن ساکن بودیم مال او بود. وسط چمنهای باغ، یک درخت نخل سر به آسمان کشیده بود. از اتاقم در طبقه اول به آن نخل نگاه میکردم که جطور برگهایش در زمینه آسمان موج میزند. مونسم شده بود و من در ذهنم با او صحبت میکردم.
یک نفر که میگفت از اقوام ماست، عقیده داشت که آن درخت نخل مثل موجودی زنده است که میتوان با او صحبت کرد. او همیشه طرفهای غروب، ناگهانی به دیدنمان میآمد. در آن زمان رسم نبود که کسی قبلا تلفن کند. بی اطلاع وارد میشدند.